مفهوم کمّی، جمله کیفی فوق را شاید بتوان اینگونه بیان کرد که آدمی هنگامی مکانی را بهعنوان سکونتگاه دائمی خویش انتخاب میکند که تامینکننده نیازهای زیستی، ایمنی و امنیت، سکونت (حریم خانواده)، حس تعلّق اجتماعی، تنوّع، خلاقیت و جذابیت محیط، حرکت و دسترسی و سرانجام آگاهی و زیبایی (نیازهای ادراکی) باشد.
دریافتی که بهنظر میرسد پیشینه آن در شکلگیری و قوام بسیاری از سکونتگاهها و آبادبومهای کهن این بوم و بر مقدس نمودی آشکار دارد.راست آن است که تلاش انسان در پاسخگویی به نیازهایش در رشد و توسعه فضایی نهفته است؛ فضایی که در برگیرنده پدیدههای ذهنی، عینی و روابط فیمابین انسانها با یکدیگر و محیطزیستشان است. توسعه فضایی گاه با اقدامات هدفدار انسان و گاهی نیز بهصورت خودبهخود و اتفاقی و یا در قالب توسعه کالبدی اتفاق میافتد. به هر حال، فضا تبلور استقرار انسان و فعالیتها در محیط و کنش متقابل آنهاست.
شرط آمایش فضا چیست؟
اگر بتوان سکونتگاههایی را آفرید که از فضایی آمایش یافته، برخوردار باشند، آنگاه میتوانند امیدوار بود که تقابل منافع انسان و طبیعت به کمینه خود تقلیل یافته و توسعهای پایدارتر از همیشه را به انتظار نشست. امّا فضایی آمایشیافته، حاصل چه نوع فرایندی است؟
در پاسخ باید گفت: اگر به جوابگویی نیازهای استقرار در فضا پرداخته شود، فضا «تجهیز» یافته است و چنان که به نظم و ترتیب اجزای فضا پرداخته و پیوندها تنظیم شوند، فضا «سازمان» یافته است؛ و بدینترتیب: «اگر سازمان بهینهای برای مجموعه عناصر فضا بهوجود آید، فضا «آمایش» یافته است.» از این منظر، شاید بتوان توسعه پایدار را دخالت اندیشه و خردجمعی در شکلدهی و رشد طبیعی فضاهای زیستی بهمنظور بهبود آن در ابعاد فیزیکی، اجتماعی و نمادین و نیز استفاده همزمان از منابع و امکانات دانست. به بیانی دیگر، گرانیگاه دستیابی به پایداری زیست بر بناندیشه شکلدهی خردمندانه و متناسب فضاهای زیستی استوار است.
با این وجود، نباید از خاطر برد که هرچند، تخصیص مناسب کاربریها بر پایه توانهای بومشناختی سرزمین کاملاً مقدور است، امّا از سوی دیگر، بهرهبرداری از این تواناییها بهعنوان رابطه انسان با طبیعت، رابطهای اجتماعی بوده و تابعی از سیاستهای اقتصادی – اجتماعی است که لزوماً رعایت تواناییهای بومشناختی نمیتواند باشد؛ زیرا هم تحولات جهانی و هم محدودیتهای منابع طبیعی و توزیع ناهمگن آنها در نقاط مختلف جهان، این ضرورت را مینمایاند که برای دستیابی به توسعه و عمران، حتی بدون وجود تواناییهای طبیعی و منابع زیرزمینی باید راههایی را جست و جو کرد.
بنابراین توسعه پایدار و درخور را باید در مفهوم زیر جستوجو کرد:
«امکان ایجاد انتظام فضایی بهینه میان سه عنصر نقطه، لکه و خط که همان کانونهای جمعیتی، پهنههای دارای استعداد رشد، توانهای طبیعی بستر، محورهای ارتباطی، خطوط انتقال کارمایه (انرژی) و شبکههای آبیاری را دربرمیگیرند.» در این میان، مطالعه شکل توسعه فضایی به بهترین وجه، فرایند توسعهاش را معرفی میکند. به گفته میتایلگارد واتز: «ما میتوانیم محیط و منظر را بخوانیم، همانگونه که میتوانیم کتابی را بخوانیم.» با خواندن و مداقه در محیط و منظر تهران – پایتخت ایران – و بررسی ردپای بومشناختی این ابرشهر آسیایی، به چه دریافتی از دیروز، امروز و فردای تهران خواهیم رسید و تا چه اندازه آینده این سرزمین را قرین پایداری خواهیم یافت؟!»
* عضو هیأت علمی مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور